، تا این لحظه: 11 سال و 20 روز سن داره

پرنسس زیبای ما

سالروزخوشحالی

سلام عشق من امروزسالروزروزیه که خورشیدشادمانه ترازروزهای قبل طلوع کردودنیارنگ دیگری به خودگرفته بود امروزسالروزروزیه که به خاطربوی حضورت شتاب تپیدن قلبم روبه فزونی یافت وامروزتوزیباترین وبی نظیرترین قاب عکس دیوارخالی نفس های منی ,صدای توزیباترین وشیداترین غزل بارون ازآسمون پاک خداست لطافت طنین لحن مهربان صدای تو,توی خلوت سکوت تن من زیباترازلحن قشنگ یک گیتاره تودست نیافتنی ترین بهانه لحظه های پرازدلتنگی منی تواولین لبخندزیبابرروی لبهای غصه دارمنی توبهترین تکنوازآهنگ حضوربهار,توی زمستون سرددلمی توعارفانه ترین نورچشمهای بی فروغ منی تومثل یه بوسه لطیف روگلبرگ پاک گل شقایقی توزیباترین وبی همتاترین آرایش کلبه کهنه ق...
25 مرداد 1392

چهارماهگیت مبارک

دوستت دارم امانه به اندازه بارون ,چون بندمیاد دوستت دارم امانه به اندازه برف,چون آب میشه دوستت دارم امانه به اندازه گل,چون پژمرده میشه دوستت دارم به اندازه یه دنیاچون هیچ وقت تموم نمیشه سلام هلوی من .جیگرطلای من ,حالت خوبه ؟ خوب وخوش وسلامت هستی .خداروشکر,امروزصبح بایدبرای واکسن 4ماهگیت میرفتیم درمانگاه ,صبرکردم تابیداربشی ,حدودساعت 9.30بودکه بیدارشدی ,حاضرت کردم ورفتیم درمانگاه ,اولش باهمه پرستارامیخندیدی وازاینکه اومده بودی بیرون کلی خوشحالی میکردی ولی وقتی برات واکسنوزدن مثه ابربهارگریه میکردی (فدات بشه مامانت)بعدازواکسن رفتیم خونه مامان ایران وتصمیم داشتیم که اگه حالت خوب باشه شماروببریم آتلی...
20 مرداد 1392

سالگردنامزدی مامان وبابا

  سلام ضربان قلب من حالت چطوره شیرین عسل من؟هرچی که میگذره شماشیرین   تروبامزه ترمیشی ومنووبابامرتضی رابیشترشادمیکنی ان شااله که همه خونه ها دلشون شادباشه خنده های صدادارت لبری میکنه چه جور صدای اقواقوت آدمودیوونه میکنه چه جور گردنتومیاری بالاوبه همه نگاه میکنی چه جور واین کاری که تازه گیایادگرفتی دیگه هیچی ...پاتومیاری بالاوشصت پاتومیخوری چه جور ای بلا امروز مین سالگردنامزدیمونه ومن هرروزبیش ازپیش به این رازپی میبرم که توخلق شده ای برای من تازیباترین زندگی رابرایم بسازی خوشحالم وهزاران بارخدای مهربان راشاکرم که تورابه من هدیه داد خوشحالم وبه خودم می بالم که همیشه چون تورادرکنارم دارم وچه لذت بخش ا...
15 مرداد 1392

شب قدردرمنزل خاله گیتا

یک عمرتماشای دری خون آلود یادآوری حادثه ای سرخ وکبود کم کم به علی بال پریدن میداد ای تیغ نیازی به حضورتونبود شهادت مولای متقیان علی (ع)تسلیت باد   سلام قندونباتم .حالت خوبه ؟امشب شب قدرویکی ازشبهای بزرگه ,که همه مردم برای اینکه به خدانزدیک ونزدیکتربشن دورهم تومسجدوحسینیه هاو...جمع میشن واحیامیگیرن,,نذری میدن وازخدابرای مرزش گناهانشون خواهش میکنند.شماهم امشب برای برای بخشیده شدن گناهان مامان نفیسه ات دعاکن هرسال خاله گیتاامشبوتوخونش احیامیگیره ونذری میده وکلی مهمون دعوت میکنه ومنم هرسال برای پذیرایی ازمهموناش میرم کمکش (پارسال همچین وقتی نمی دونستم که شماتودل مامان هستی ولی ازخداخیلی م...
8 مرداد 1392

اولین دلتنگی مامان

سلام فرشته مهربونی ,حالت چطوره مهربونم .من که باتوحالم عالیه ,فقط کمی خسته ام ,این روزاکارشرکتم یه کم زیادشده باوجودشماهم یه کم کارکردن سخته ,اماچاره ای نیست امروزروزآخرردکردن اظهارنامه مالیاتی برای دارایی بودومن ناچاراشماراگذاشتم خونه مامان ایران وازخاله گیتاهم خواهش کردم که بعدازظهربعدازسرکارش بیاداونجاوکمک مامان ایران,اخه این روزاازشیرخوردنت اصلاراضی نیستم ,شیشه که نمی خوری اگرم شیرخشک بخوری باقاشق (آخه کدوم بچه ای شیرباقاشق میخوره)شیرخودمم که بابازیگوشی میخوری ....نمی دونم چیکارکنم ,نموداروزنت این روزااصلاخوب پیش نمیره ومن وبابامرتضی ازاین بابت خیلی نگرانیم .ولی بازم خداراشکرسالم وسلامتی , ازبس شیطونوبازیگوشی همش میخوای با...
31 تير 1392

مهمونی هتل نگارستان

ماهگیت مبارک سلام شیرین عسل ,سلام گوگولی مگولی مامان حالت چطوره مامانی ریزه میزه ؟  نودروزه که باآمدنت زندگیمون قشنگتر,رنگی تر,پررنگروعاشقانه ترشده ...هربارکه به صورت قشنگت نگاه میکنم بیشترشاکرخداوندمیشم ..همه عاشقانه هایمان برای توای زیباترینم آمدرمضان ومقدمش بوسیدم دررهگذرش طبق طبق گل چیدم من باچه زبان شکربگویم که یه چشم یک باردگرماه خدارادیدم من ازطرف خودم ودخترم این ماه زیبای خداوندی رابه تمامی دوستان نی نی وبلاگی تبریک میگم وامیدوارم که دراین ماه که ماه رحمت وخیروبرکت وآمرزش گناهان است من ودخترم روهم ازدعای خیرشون محروم نکنند(مرسی) امشب  به دعوت آقای شیعه (ازدوستان بسیاربسیار...
20 تير 1392

تولدشیدا

سلام قندوعسلم .حالت چطوره خوش اخلاقم .الهی مامان فدای اون اخلاق خوبت بشه که همیشه میخندی .امروزروزتولدامام زمانه ومن این روزفرخنده روبه همه مخصوصا به دخترعزیزم تبریک میگم ,پارسال یه همچین وقتی توروازخودش خواهش کردم وحالاتورابه خوداومی سپارمت .... امشب شب تولدشیدای عزیزم هم هست ,ازهمین جاروی قشنگشومی بوسم وباآتریسای عزیزم براش آرزوی موفقیت وسلامتی رادرکنارخانواده گرامیش آرزومی کنیم . دوستت داریم شیداجان .تولدت مبارک         ...
3 تير 1392

اولین خنده صدادار

  حال پرنس من چطوره؟ ا مروزبرایت اینگونه دعاکردم خدایابه جزخودت به دیگری واگذارش نکن,تویی پروردگاراو پس قرارده بی نیازی درنفسش یقین دردلش اخلاص درکردارش روشنی دردیده اش بصیرت درقلبش وروزی پربرکت درزندگیش(آمین) صبح هاکه ازخواب بیدارمیشیم چه بخوایم چه نخوایم یادایی مهردادمیاددنبالمون یاآقا...اصلاامکان نداره که خونه بمونیم ...مامان ایران میگه اگه خودتم نمی یای آتریساروبفرست بیاد...آخه مامان ایران کمردردوپادردشدیدی داره ,این روزاهم که شمابه دنیااومدی زحمتش صدبرابرشده ,میگم امروزنیایم شمااستراحت کنیدامامامان میگه دوای دردمن آتریساست ,تنهاوقتی که من دردوحس نمی کنم اون وقتیه که آتریساپیشمه.... ماهم که از...
28 خرداد 1392

تولدعمه مونا

  سلام به شاه پری عزیزم حالت چطوره گلم .ازاینکه شباخوب میخوابی هم ماخوشحالیم هم خودت ..مگه نه؟فدات بشم که انقدرشیرین شدی امروزروزتولدعمه مونابودواین اولین سالیه که ما3تایی میریم تاتولدشوتبریک بگیم باهمدیگه رفتیم وبراش یه کادوی ناقابل خریدیم تابهش بگیم که عمه جون خیلی دوستت داریم وامیدواریم که درکنارهمسرعزیزت وکوروش جون نازنین همیشه خوب وسلامت و120ساله بشی عمه موناهم ماروبه رستوران پدربزرگ دعوت کرد..کلی بهمون خوش گذشت .این اولین باری بودکه شمابه رستوران میرفتی شماعاشق نوروچراغ ولوسترهستی بخاطرهمین ازدیدن سقف اونجاکلی خوشحال بودی وکیف کرده بودی . امشبم باخوبی وخوشی درکنارهم گذشت با آرزوی روزهای همیشه خوب وخ...
25 خرداد 1392

واکسن دوماهگی(دوماهگیت مبارک)

گل غنچه کردوغنچه شکفت وخداوندبهترین وزیباترین هدیه اش رابه ماداد دعامی کنم که هیچ گاه چشمهای زیبای تورادرانحصارقطره های اشک نبینم دعامی کنم که لبانت رافقط درغنچه های لبخندببینم دستانت که وسعت آسمان وپاکی دریاوبوی بهارراداردهمیشه ازحرارت عشق گرم باشدوگلهای وجودنازنینت هیچ گاه پژمرده نشود من برای خورشیدآسمان زندگیت دعامی کنم که هیچ گاه غروب نکند عزیزم ماهیگیت مبارک چطوری نازگل من ؟دوماهیگت همزمان شده باواکسنت ,امروزبابامرتضی بخاطرشمامرخصی گرفت تاباهم دیگه شماروبه درمانگاه ببریم .اول صبح خودمونوآماده کردیم وازهمه مهمترشماروآماده کردیم و3تایی باهم به درمانگاه رفتیم بعدازچکاب لباس شماروباناراحتی درآوردم وشماروبرای اولین و...
20 خرداد 1392